کد مطلب:36039 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

احساس مسئولیت و محبت نسبت به فرزند











(غیر انی تفرد بی- دوء هموم الناس- هم فصدقنی رایی و صرفنی عن هوای و صرحلی محض امری فافضی بی الی جد لا یكون فیه لعب و صدق لا یشوبه كذب و وجدتك بعضی بل وجدتك كلی حتی كان شیئا لو اصابك اصابنی و كان الموت لو اتاك اتانی فعنانی من امرك ما یعنینی من امر نفسی فكتبت الیك كتابی مستظهرا به ان انا بقیت لك او فینت)

[صفحه 23]

«جز اینكه چون تنها فكر و اندیشه خودم نه فكر دیگران- كه گاهی عارض می شود- مرا گرفت و تنها به خود پرداختم پس رای و نظر من صادقانه و مخلصانه با من مواجه شد[1].

و مرا از هوی وهوس منصرف گردانید و بازداشت و حقیقت امر را برای من روشن ساخت و آشكار كرد[2].

- و یاحقیقت امر برای من آشكار گردید- پس این وضع به جد و تلاشی كشانید كه در آن بازی نیست و به راستی كه كذب و دروغ در آن راه ندارد. و من تو را بعضی خودم بلكه همه و تمام وجود خودم یافتم[3] بطوری كه اگر درد و حادثه ای ناگوار به تو برسد گویا به من رسیده و اگر مرگ تو را در یابد گویا مرا دریافته پس مهم آمد مرا از امر و كار تو آنگونه كه كار خودم برایم مهم است و لذا نامه ام را برای تو نوشتم در حالی كه چه من باقی بمانم یا اینكه بمیرم و مرگ من فرابرسد- از برای تو- بدان پشت گرمی می جویم»

در این قسمت، امیرمومنان علیه السلام اهمیت موضوع و مقام و مرتبه فرزند را نسبت به پدر نشان داده و بیان می كنند.

برای اهمیت منزلت فرزندان و قرب آنان به پدران سخنانی به صورت شعر و نثر گفته شده است. مثلا شاعر عرب می گوید:


و انما اولادنا بیننا
اكبادنا تمشی علی الارض


همانا فرزندان ما در میان ما جگرهای مایند كه بر زمین راه می روند.

و شبیه همین عبارت، ریاشی می گوید:


من سره الدهر، ان یری الكنبدا
یمشی علی الارض فلیری الولدا

[صفحه 24]

كسیكه او را شاد می كند كه ببنید جگرش روی زمین راه می رود پس فرزند خود را بنگرد.

و احنف بن قیس می گوید: اولادنا ثمار قلوبنا...[4] فرزندان ما میوه های قلوب مایند.

و لیكن تعبیری كه امام امیرالمومنین علیه السلام دارند بسیار جالب بلكه بی نظیر است زیرا در این عبارت محل بحث خطاب به حضرت امام حسن علیه السلام می فرماید: تو را بعضی از خودم بلكه همه ی وجود خودم یافتم.

در منطق امیرالمومنین فرزند آدمی تمام وجود او و مظهر و نمایشگر اوست و از اینرو می فرماید اگر درد، رنج و یا حادثه ای برای تو پیش آید گویا برای من پیش آمده و اگر مرگ به سراغ تو بیاید گویا به سراغ من آمده است. خلاصه در نظر والای امیرالمومنین، پدر و فرزند اتحاد وجودی دارند و جدائی بین آنها نیست حیات فرزند حیات پدر و مرگ او مرگ پدر و نابودی وجود او بشمار می رود. و فرزند امتداد وجود پدر است.

نزدیك به همین مضمون، تعبیر نواده ی امیرالمومنین یعنی حضرت علی بن الحسین علیه السلام است، آن بزرگوار در رساله الحقوق راجع به حق فرزندان می فرماید:

«و اما حق ولدك فان تعلم انه منك و مضاف الیك فی عاجل الدنیا بخیره و شره و انك مسئول عمال ولیته به من حسن الادب و الدلاله علی ربه عز و جل و المعونه له علی طاعته فاعمل فی امره عمل من یعلم انه مثاب علی الاحسان الیه معاقب علی الاسائه الیه». «و اما حق فرزندت این است كه بدانی او از تو است و در خیر و شر امور دنیای حاضر، منتسب به تو می باشد و نیز بدانی كه تو راجع به ولایت مسلمی كه بر تادیب و راهنمائی او بسوی پروردگار و همیاری كردن با او بر اطاعت خداوند دارای مسئول خواهی بود پس در رابطه با كار او عمل كن عمل آن كسیكه می داند كه بر احسان و

[صفحه 25]

نیكی كردن به او پاداش داده می شود و بر بدی كردن نسبت به او كیفر داده خواهد شد».

بر اساس طرز تفكر خاص مولا امیرالمومنین علیه السلام و اتحاد وجودی فرزند با پدر می فرماید با آنكه بنابراین بود كه از خود به دیگری نپردازم و تمام فر و خیالم متوجه به كار خودم باشد مع ذلك این نامه را به تو نگاشتم یعنی فی الحقیقه این اهتمام به امر تو و توجه به ساختن شخصیت تو همان اهتمام ورزیدن به كار خودم می باشد فكر دیگری نیست كه بنا بود ازفكر خودم به فكر دیگری نپردازم.

ضمنا با جمله «مستظهرا به ان انا بقیت لك او فنیت»، می رسانند كه این نامه و این وصایای همیشه جاوید، بزرگترین پشتوانه ی سعادتمندی برای فرزندشان هست خواه خود باقی بوده یا از دنیا رفته باشند. بنابراین، وصیت جالب و دلپذیر آن پیشوای بزرگ به فرزندشان ثمره حیات آن بزرگوار و اساس شخصیت حقیقی آن حضرت است و خطوط فكری آن تمام معصوم را ترسیم می كند. امیرالمومنین با آن وصایای پایدار، نسبت به آتیه ی فرزندش امام حسن آسوده خاطر بوده و پشت گرمی دارد و با وجود تعهد و پای بندی به آن هدایتهای الهی، بر ایشان مهم نیست كه زنده باشند یا مرده كه می دانند فرزندشان ببركت توجه به این سفارشات عالی در زیر خیمه ی سعادت و نیكبختی جایگزین شده است.

[صفحه 27]


صفحه 23، 24، 25، 27.








    1. در بعضی از نسخ صدفنی با فاء آمده چنانكه در مصادر نهج البلاغه بدینگونه ضبط شده و صدقه بمعنی صرفه و اماله آمده و بنابراین مقصود این است كه رای و نظر من مرا از توجه به مادیات مثلا برگردانید.
    2. مخفی نماند كه اختلاف در تفسیر مربوط به اختلاف نسخ است كهدر بعضی از نسخ محض بفتح آمده و در بعضی از نسخ بلكه اكثر آنها به ضم ضاد آمده و اتفاقا كلمه صرح هم متعدی استعمال شده و هم لازم.
    3. در بعضی از نسخ و وجدتك با ضمیمه ی واو آمده كه از جمله آنها نسخه عبده و مصادر نهج البلاغه و نسخه ابن میثم می باشد و ما بر این مبنی معنی كردیم ورگنه در بعضی از نسخ بدون و او آمده است.
    4. به شرح ابن ابی الحدید ج 16 ص 61 و 62 مراجعه شود.